کجاست خیال های رنگ رنگی ام؟
پشت کدامین لحظه از زمان گم کردم دنیای ساده ی کودکی ام را؟
کجاست ردپای خاطرات شیرین من بر ذهن تاریک زمان؟
من خویشتن را گم کرده ام....
کسی مرا در لابلای لحظه ای از زمان ندیده است؟
کجاست خنده های از ته دلم؟
من گم شده ام یا زمان ایستاده است؟
کجای زندگی ایستاده ام که روح سرگردانم
در دست های لرزان خیال می لغزد
کجای زندگی ایستاده ام ؟
که راه پس و پیش را نمی دانم؟
احساس غریبی دارم.... احساس خط خوردن...
احساس گم شدن و محو شدن... خدایا... نگاهم کن...
دست های خالی ام را ببین...
لرزش نگاهم را که دلواپسی در آن موج می زند، را نظاره کن...
خدایا... راهم را نمی یابم...
چشم هایم را روشنی ده تا ببینم و احساس کنم...
13 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/09/18 - 18:17
پیوست عکس:
images.jpg
images.jpg · 259x194px, 4KB
دیدگاه
mahnaz

بود... خیلی زیبا بود {-153-}

1392/10/3 - 22:28
MaeDeh

{-41-}مرسی از حضورت{-32-}

1392/10/9 - 10:48

باز نشر توسط